Friday, May 3, 2013

Bio 50

دو تا موضوع
یک اینکه مردم فکر می کنن مرد باید یک ستون بسیار مقاوم و مستحکم برای زن باشه، و البته این یه الگوی ذهنی قابل قبوله. مردها باید شخصیت محکم و اعتماد به نفس بالا داشته باشن و دارن. اون ها باید مرد بزرگ زنی که عاشقشونه و عاشقشن باشن و  هستن. مردها باید شجاع و با شهامت باشن و هستن و باید ساپورت قوی برای زن شون باشن و هستن. همه ی این ها درست ولی مرد ها را "می گن که" باید سخت جون هم باشن. اغلب "بر این باورن" که مرد اصولا برای این ساخته شده که مسئول فراهم کردن رفاه و آسایش زن باشه و گاهی مرد "تعریف شده که" یابد نگهبان باشه مثل سگ شاید، یا مراقب باشه مثل مادری که از نوزادش مراقبت می کنه. باید دونست که مرد ها هم گریه می کنن، مردها هم به نوازش نیاز دارن، مردها شاید بیرون از خونه خیلی قوی و با غرور باشن اما تو خونه به احتمال زیاد بیشتر از هر چیزی به محبت زن نیاز دارن، و واقعا بیش از هر چیزی مردها شاید گاهی فقط به محبت نیاز داشته باشن. مردها هم نیاز دارن گریه کنن، غرور اجازه نمی ده که هر جا دلشون خواست این کارو کنن، اما نیاز دارن به حرف زدن و شنیده شدن گاهی. مردها هم به این نیاز دارن که زنی که دوستش دارن دستشون رو بگیره، مردها هم به ساپورت عاطفی نیاز دارن خیلی بیشتر از ساپورت منطقی و مشابه اون، مردها هم به خیلی چیزهای دیگه که تو فکر خیلی ها تعریف نشده نیاز دارن و این جوری شاید بشه مردها رو هم آرومشون کرد. مردها اغلبشون تو ظاهر مصل یک مجسمه ی بی حس و محکم و پر غرور باشن اما باید درون شون رو هم شناخت و این کار زنیه که شاید طور دیگه ای فکر کنه

موضوع بعدی اینکه من واقعا از آدم هایی که درک خوبی دارن، و شرایط رو درک می کنن خوشم میاد. یک سری آدم هایی هستن که پشیمون می شم گاهی وقتی چیزی بهشون می گم یا چیزی ازشون می خوام، در ظاهر خوبن و شاید هم در باطن هم خوبن ولی یه زمانی یه جوری خودشون و نشون می دن که آدم از می گه خدایا کاری کن هرگز از کسی چیزی نخوام که بعدش احساس کنم یک نفری برای این که کاری واست بخواد انجام بده منت رو سرت بذاره. من خوب می تونم حال این جور افراد رو بگیرم اما وقتی طرف دوستت باشه، بعد طرف همیشه هم خوبه بعد یهو یه حرکتی از خودش نشون می ده که آدم حالش به هم می خوره از اینکه به کسی نیاز داشته. فکرکن تو می خوای مثلا واسه دوستت، اصن ولش کن حالم بهم خورد. رفیق جان، که اسمتو نمیارم و می دونم انقدر ها هم کودن نیستی که نفهمی این چیزها رو، باید بدونی که اگه کسی کاری واست می کنه می فهمه که تو درک می کنی، و بدون که اگه تو هم واسه کسی کاری می کنی طرف هم درک می کنه و تشکر هم می کنه و حتما هم به جاش جبران هم می کنه، ولی از اینکه کسی نخواد کاری رو انجام بده و یا دوست نداشته باشه و یا اصن حالشو نداشته باشه و فقط به خاطر رودربایستی یا اینکه مثلا دوستته بخواد یه کاری از سر بی علاقگی واست انجام بده که مثلا تو یه موقع ناراحت نشی، صد سال سیاه دیگه هم نمی خوام انجام بدی، نمی خوام لطف کنی چون عدم صداقت واسه من یکی خیلی بدتر از صداقت تو خالی و ریا کاریه. خوبی و لطف کردنت به درد خودت می خوره اگه فقط بخوای از سر ناچاری کاری واسه کسی انجام بدی.

یه موضوع دیگه هم هست اینه که آدم ها اگه به درد هم نخورن دیگه به چه دردی می خورن؟ چیز یاد می گیرن که یاد گرفته باشن و ببرن با خودشون تو گور؟ که به کسی یاد ندن؟ که فخر بفروشن که من اینو بلدم و اونو بلدم و نمی دونم هزار تا چیز دیگه واسه پز دادن؟ کی همچین کسی تو دل بقیه جا میشه. آدم ها پول جمع می کنن که خرجش نکنن؟ که بازم ارث بدن به بچه هاشون و به اونا هم به بچه هاشون و ببرن تو گورشون؟ آدم ها کلن وقتی یه چیزی بلدن باید و باید و باید به کسی یاد بدن، باید منتقلش کنن که آدم تر بشن، که کسی باشن، که به درد این دنیا بخورن، که آخه لامصب پول و دانش و کلن هر چیزی که داری به چه دردی می خوره وقتی ازش استفاده مناسبی نشه؟ که کجات فرو کنی دارایی هارو، که کجای قلب من نوعی جا بشی طبل تو خالی عروسکی..

دیگه موضوعی نیست واسه امشب :دی اگه غلط املایی هم داره دیگه مهم نیست، موضوع های مهم مهم بودن که تموم شدن :دال

No comments: