Saturday, April 21, 2012

Daydream

خیال بافی می کنیم امروز عصر، و کلا به تخممان هم نخواهد بود که چه کسی چه چیزی خواهد گفت چه بخواند و چه نخواند و چه مفت ها که بگویند و بیاندیشند و نگویند...ا
با خیال بافی مثل خواب از این در به اون شاخه بپریم و خواب در برمون بگیره و بریم واسه خودمون... یک آهنگ سنتی ایرانی این جور موقع ها همراهی کنه خوبه، توصیه شده اتلاف وقت فایده های زیادی داره. از ظهر تا الان هم دارم به همین یک جمله فکر می کنم: "من هرگز کاری نمی کنم که تورو ناراحت کنه" و هی ربطش دادم به این و به اون و به این که پس چرا این مرض همیشه همراه منه! که ربطی به کار کسی نداره اما مثل حرکت های خود جوش، خودش می جوشه، یه مدت آروم می گیری بعد دوباره می جوشه، سوت می زنه، باز دوباره باید در گنجه رو باز کنی ببینی این جور موقع ها کدومشون به دردت می خوره...ا 
تو این مدرسه، این مدرسه فنی، نه، این آخرین چیزیه که بخوای، چه جوری می خوای بچه تو بزرگ کنی تو این شریط، با این همه درس های سخت و زیاد. پدرش کیه، باورت می شه نمی دونه پدرش کیه؟ نه؟ باور کن، تازه هفده سالشه، هر روز هم با دوستاش جمع می شن، علف می کشن و الکل می خورن. نمی دونم اون بچه قراره چی در بیاد...
تو تا حالا اینجا زنگ زدی؟ -نه -بزن. -باشه ولی اگه بابات گوشیو برداره چی! - قطع کن
ببین من دیگه نمی تونم با تو رابطه داشته باشم، من اگه یک روز نبینمت دیوونه میشم
تو تا حالا با کسی دوست بودی، انگشتشو پشت تن پسره چرخوند و اسم طرف و نوشت: ابوذر
من اولین بار کلاس پنجم بودم که ازش خوشم اومد، اینجا تو همین شهر دخترایی هستن که با دوستاشون فیلم سوپر بازی می کنن. تو چند سالته؟ سیزده! این برگ و می بینی چه جوری تو باد می چرخه؟ همه یه موقع هایی تو زندگی شون عین همین برگ ان، عیبی نداره...ا
حالا دقیقا یه هفته مونده به امتحانات، دعوتش کرده خونشون، پدرش خونه نبود! -تا کی اینجا می مونی؟ -امشب پریودم! -امشب فقط می خوابیم. امشب امشب فقط امشب شب آخره. من فردا می میرم... دوستش زنگ زده می گه فلانی، این تو رو می خواد! به تخمم، فلانی می گه. می گه بیا تو گذشت کن، بهش اس ام اس بزن بگو چطوری. باشه. خیال بافی های بالای کوه ها، که هیچ جا رو بدون دختره نمی خواست انگار. همش ولی همون "انگار" بود. شب هایی که سیاه بود همون جوری سیاه موند البته. یه مدت کوتاه ازدواج کردن، شاید دو سال و اندی، اونی نبود که فکر می کرد. هر شب پریود بود، هر هفته خراب. عشق به گا رفته ی نسل سوخته ی امروزی بود، البته اگه اشتباه نکنم شاید هم دیروزی. بعد از دو سال و اندی خیلی راحت گفتن به درد هم نمی خوریم و جدا شدن، رفتن سی کار خودشون، ...ا
چند وقتی بود که بوش می اومد، می خواد طلاقش بده، خبرش تو فامیل هم پیچیده بود، همه صحبت می کردن در موردش، پچ پچ می کردن، رفتم رفتی رفت با مرد صحبت کردم کردی کرد. از خر شیطون اومد پایین، خوب شد، فعلا خوبه. دو هفته بعد شوهر عمه شروع کرد. شوهر خاله بس نبود؟ کجا رفته؟ دیورز باز طلاق گرفتن، جدا شدن، راحت. به درد هم نمی خوریم. خلاص..ا.
حامله ست. بچه رو چه کنیم حالا! نه پیش گیری کرده، نه نکرده، ای به گور باباش خندیده، دخترای امروز سر و ته ندارن برادر، راجع به این برنامه سفرت توضیح بده که می خوای چی کار کنی، - آره میخوایم بریم نخجوان، دود و الکل و زن، 
خیال بافی کن، ریسه کن هر چی رشته ای آره من هرگز کاری نمی کنم که ناراحتت کنم، قرص هاتو خوردی؟ - بله آقا هر روز می خورم. تو چرا هیچ وقت با من مسافرت نمیری، همیشه با دوستای خوودت میری، مگه من چمه! - تو چیزیت نیست اما من دوست ندارم با تو برم مسافرت، یه جوری می شم، حسم نمیاد، دختر ها رو نباید مسافرت برد، چرا؟ چون نمیشه فحش داد، نمیشه در کون دوستات بزنی، نمیشه شعر های عاشقانه بگی، نمیشه گل واژه گفت پس و پیش. مزاحمن! دست و پا گیرن؟ راه نمیان، - زر مفت! ناز دارن خوب! می گن ما راحتیم ولی راحت نیستن، همین الان این دختره داره می گه ای بی ادب! خیال بافی کن یه کمی، روز به گا بده، وقت بکش، کی مرده کی زنده! خیال بباف که سوار ماشین بوگاتی ورون مال خودت نشستی و از جاده های ییلاقی سوییس رد می شی، خیال بافی کن یکی که دوستش داری، که البته به درد هم می خورین، که گه گیجه نمی گیری باهاش، که ناز نداره، که چس نیست، که دست و پا گیر نیست کنارت نشسته، مفته خوب خیاله، بباف واسه خودت، حامله نمیشی نگران نباش، محافظ سر خوده، اون که بهت می گه من همیشه پیش گیری استفاده می کنم، هم مرده، مثلا روحش بالای ماشینت داره پرواز می کنه بعد کون روحشم داره می سوزه دودشم در میاد. خیاله خوب، پرنده ی معروف علی شریعتی، حالا هر کی در حد خودش، یکی به که کشان که که می کشیدند و شیری رنگ شد، یکی هم به زیر شکم، هر دوش مفته همین و ادامه بده تا امروز هم به خیال ها بگذرد و گذر نکند خوابی..
من هیچ وقت کاری نمی کنم که ناراحتت کنم! بهش میگه می خوام فقط تورو تو خودم حس کنم، حتی بچه نمی خوام که چیزی غیر تو حس کنم، بعد اون اومده واسه دوستش تعریف کرده که با پنج نفر دوسته! با چه ترفند هایی اینا رو می پیچونه بلکه از تو یکیشون یه جفت جونی واسش جفت و جور شه. ای زمونه البته اینا همش خیاله، واقعیت که نداره، به قول فرنگی ها دی دررررررررید، ببخشید دی درریم است. شما پی اش رو نگیرید بشنوید و رد بدهید. اسم این قرص های ضد حاملگی چی بود که گفتی؟ نمی دونم این سری ازش می پرسم بهت می گم. بابا اینجوری که خودت بری دارو خونه بهت نمی دن که، مگه شما ازدواج کردین؟ - نه ولی یه بچه که داریم - حرام زاده! - چه حرف ها، حرام و حلال رو شما معرفی می کنین یا خدای شما! - کدوم خدا - همین که رنگارنگه، روی گل ها میشینه، بال هاشو زود می بنده، میره و بر میگرده؟ - نه خدای من همون که در کلبه ی فقیرانه ی علی شریعتی هم پیدا میشه. - آها اونو می گی، سلام برسون، چرا حالا بچه دار شدین؟ - نمودی مارو بکش بیرون بابا، شر مرسان... مادرش فوت کرده بود سال ها پیش وقتی بچه بود، هنوز هم می گه مادرمو خیلی دوست دارم، خداا بیامرزدش! - کدوم خدا؟ - همون که می دونی دیگه ننما بی زحمت..ا
باز همین فکر و ادامه بده که تو هیچ وقت کاری نمی کنی که کسی رو ناراحت کنی، بهش زنگ زده گفته من بوسیدمش، و فکر آینده که وجدانش درد گرفته، تو چند سالته؟ -دو ماه دیگه میشه هفده سالم، خودت چند سالته؟ - من یک ماه پیش سی سالم شد ولی دلم جوونه، آنجا روم آنجا روم بالا بلند بالا بلند، صنما جفا رها کن، سی سالگی اول جوونیه، تو هنوز خیلی جوونی ما را به چشم سر مبین، ما را به چشم سر ببین، آنجا بیا مارا ببین، کینجا سبک بار آمدم، این هم از دایی عظیم ما که چه خوش صداست، باور کن من دوستش دارم، باور کن من آدم تنوع طلبی نیستم، باور کن من با همــــــــــــــــــــه ی آدم ها فرق دارم، زارت، در دل گرفتار آمدم، باور مکن، باور کم کن، باورم کن، کم کن،کمک کن، کمکم کن، کم کم کمکم کن، باورم کن. و خیــــــــــــــــال کن که من دوستش دارم و کاش می شد اسمی براش گذاشت که وزن خوبی داشته باشه مثل شرنگ، یا مرال یا چیزی تو این مایه ها که انگار تازه به دنیا اومده و اون آدم قبلی نیست، که هفته هاشون به قول نادر ابراهیمی فرق کنه، یک هفته از شنبه شروع شه، یک هفته از سه شنبه، تنوع بده که عادت نکنی، که یکنواخت نشه، که خسته نشین، که همیشه یه درد هم بخورین، که آدم های تنوع طلبی نباشین، باور کن، اینا همش البته خیــــــاله، باور نکن...ا
ولی همیشه تو ذهنت باشه که من هرگز کاری نمی کنم که ناراحتت کنم.

No comments: