Tuesday, September 13, 2011

Bio30

و آنگاه که نیمه شب گشنه شدیم، نیم نگاهی به طبقه میانی یخچال می اندازیم و شیر و موز و یا گاهی خرمایی در صورت امکان می نوشانیم و می اندازیم بالا بلکه اندک انرژی ای به ما دست دهد تا بتوانیم ادامه ی مسیر کم پیچ و خم این دوره مو طلایی از زندگیمان را بپیماییم. باشد که البته رستگار هم بشویم (جان عمه ی مان.) کمی دقیق تر که به کل تئوری نگاه می کنیم می بینیم که اصولا در آن زمان هایی که وقتمان پشت این صاحب هنوز نمرده می گذرد اندکی بیشتر دست و پایمان به ولنگاری ادبی می رود و مطالبات دعا گونه مان را در پیشگاه محضر خداگونه ی شان درخواست می داریم. جدای از آن، یک مورد بسیار پر اهمیتی هم وجود دارم که شایان ذکر می باشد: درخواست می داریم که اکنون که حسرت یک عدد استاد راهنمای سر به تن ارزنده را به گور خواهیم برد، لااقل یک چند مورد هیجانی را که در لیست داریم برای وقت مناسب، به مرحله ی اجرا در آورده و از برخورداری حسی اش لذت لازمه را ببریم. اینجا (داخل همین پرانتز) محل واریز هر گونه فحاشی اخلاقی، غیر اخلاقی، شخصیتی، خانوادگی و غیره به اساتید راهنمای مشابه به این یارو می باشد. لطفا در استفاده از هر گونه لفظ رکیکی دریغ نفرمایید. وقت خوشی را برای شما آرزومندیم، با تشکر

1 comment:

Maryam said...

khoda ishalla az sharre to binasibesh nakone!