Tuesday, February 16, 2010

Obsession

من نمی دونم چرا اینجوری هستم، دارم درس می خونم یهو یاد یه خاطره از دوران دبستان می افتم که خاطره خوبی هم نیست! آخه چرا من باید وسط این همه چیز اونم حالا که تو این هفته امتحان دارم باید این یادم بیاد و نتونم درسم و بخونم
لبخند
لبخند
وسط یه اتوبان خالی وسط تاریکی، باز هم پاتو رو پدال گاز محکم فشار بده، دو تا حیرون من و تو، صداشو کم کن خره، همین جا باز هم بپیچ سمت راست، سکوت. صدای دریا تو شب پر ستاره، همین جا خوبه برو سمت چپ، این قسمت ماسه هاش آب خورده سفته خوبه پارکش کن، ای ول، ای بابا مگه نمی گم صداشو کمتر کن، نه همین طوری خیلی عالیه دوست دارم این طور باشه، زیر بارون من و تو، بیا اینجا
معادلات نرمال بای ورییت این خصوصیت ها رو دارن، یک ... کجایی هوی حواست کجاست بیا اینجا دیگه، اوه چرا دمپاییتو در آوردی، این جوری شو بیشتر دوست دارم، سیگار آوردی همرات؟ تمامی ایکس ها و وای ها دارای همین توزیع احتمالی هستند، دو نمونه ی جمع آوری شده از، مگه با تو نیسم پسر سیگار آوردی با خودت؟ آره آره گوش ببین دریا چی میگه نصف شبی دیوونه شده انگار...
شوهر فلانی اینجا کار می کنه، کجا؟ همین کارخونه شیشه سازی این بغل که ردش کردیم الان، اوه الان فهمیدم، چی کار می کنه اینجا؟ نمی دونم تو یه بخشی کار می کنه دیگه... خوب کی می رسیم خونه؟ من خواب بودم آره؟ فک کنم آره بیدارت کردم انگار بخواب رسیدیم بیدارت می کنم
باید همیشه قبل از اینکه اقدام به رگرسیون کنید همیشه یه پلات از کل داده هایی که داریم، می شه چند لحظه مار و تنها بذاری لطفا؟ آره، ... چرا گریه می کنی، ببین من نمی تونم از تو دور باشم، اینو بفهم. بعد از اینکه پلات نشون داد که کل داده ها یه روند خطی رو طی مت کنن، ببین اون داره به اسکیت باز ها نگاه می کنه، آره اون همیشه من و درک کرده و من خیلی دوستش دارم. خوب نگفتی چی شد؟ زندگی که همیشه اینطور نمی مونه بیا اینجا یه لحظه
سجاد
سجاد، سجاد
ها، ها؟
فهمیدی چی گفتم؟ خاطره دبستان و می گم، حواست به من بود؟ آره آره گفتی ... نه شرمنده حواسم نبود
 

No comments: