Sunday, June 19, 2011

Bio25

آدم بعضی موقع ها دلش می خواد گریه کنه اصن. آدم بعضی وقت ها دلش می خواد اصن زار زار بزنه بشینه یه گوشه آروم آروم گریه کنه بعدش پاشه بره تو همین بارون بلند بلند گریه کنه اصن یه جوری صدای گریه ش با صدای این رعد و برق ها قاتی شه یه جوری که دیوونه شه. آدمه دیگه بعضی موقع ها دلش می گیره. آدم ها همه این جوری ان، بعضی موقع ها که آخر هفته ها میشه، که آسمون می خواد بیاد زمین، که همه جا یه رنگ گریه دار داره، که چشاش داغ میشه، که می خواد یه آهنگ و صد بار گوش کنه، که می خواد گریه کنه.. آدمه خوب گناهی نداره. اصن این آدم ها که شادی می کنن، این آدم ها که ناراحتی دارن، که غصه دارن، همین آدم ها که دوست داشتنی ان، همه ی این ها تو این شب ها می ریزن تو دل آدم و پرش می کنن. همه این زنده بودن ها، همه این ها، همش می ریزه تو دل آدم و می خواد تنهایی واسه خودش یه جایی داد بزنه که هی هی خالی شو لعنتی، خالی شو که سنگینم، سنگین از همین که هستم. هر از گاهی خوب آدم پر میشه، آدمه دیگه بعضی موقع ها خراب میشه، گناهی نداره ...ا

1 comment:

Anonymous said...

kollan ye vaqtaii ye jahayii adam delesh migireee hich karisham nemishe kard mage inke be qole to bari zire baroon ke ashkat ba baroon qati she ka maloom nashe ke shayad yekam saboktar shi shayad...


2209 vienna