Sunday, April 14, 2013

Perfuse it

چی دوست داری؟ به چی علاقه داری؟ عدد مورد علاقه ات چیه؟ هفت؟ پنج؟ یا دو یا چند؟ چه عددی رو همیشه می بینی؟ چهل و دو؟ عدد بده. عدد بده. عدد بمیر. تو از چه درختی خوشت میاد؟ چه گلی رو دوست داری؟ از قرمز خوشت میاد؟ شمشاد به چشمات می شینه؟ از گل رس، از گل رز از دل ریس؟ نه تو اصن فقط بگو از چه ساعتی از روز بیشتر خوشت میاد که همون ساعت روز بیام دنبالت باهم بریم پیاده قدم بزنیم. اصن هم فرقی نمی کنه کجا بریم. هر جا که تو دوست داری، حتی اگه بخواد حیاط خونه مردم باشه، گاهی اوقات هیجانش هم بیشتره. از چه هوایی خوشت میاد؟ دوست داره برفی باشه بری تو برفا بازی کنی؟ یا دوست داری برف نشسته باشه و نباره و جادو کن و پیدا شو، ای گم شده در رویا، من تشنه ی دیدارم، آغوش مهیا شو یا اینکه برف هم بباره و تو هم باشی و چشم های من هم بباره و هوا هم بباره و من هم ببارم و باهم بالا بپریم و بالا و بالاتر و حتی شاید یه قبرستون باشه، شاید حتی هیجان انگیز باشه که بخوای در قبرستون و پیدا کنی و یه جورایی توش سرک بکشی و ببینی مرده ها چی می گن، شاید  ، شــــــــــــــــــــــاید گفتن بچه جون دنیا همین دو  روزه برو خوش باش، شاید هم گفتن اصن که بریم و یه روز برفی برگردیم که هیچ مرده ای نباشه، قبری نباشه، یه زمین صاف سفید که آدم بتونه وسط دل شو تو همه ی برف ها ببینه. وسط دل همه ی آدم ها سفید برفیه، یا شاید حتی یه خیابون پر از مغازه های جورواجور شاید لباس فروشی شاید هم عروسک شاید رستوران شاید هم مغازه بسته، هر جا باشه اصن تو بگو یه جاده خاکی وسط یه دشت بی سواد، تو بگو یه مسیر مال رو بالای یه کوهک کم غرور. از چه ماشینی خوشت میاد؟ دوست داری چه رنگی باشه؟ دوست داری کدوم جای قشنگ دنیا رو ببینی؟ دوست داری کجا باشی همین الان؟ دوست داری چه کار کنی همین الان؟ دوست داری کی رو ببینی همین الان؟ دوست داری؟ دوستم داری؟ دوستم داری. دوستت دارم. دوست دارم بخوابم، دوست دارم آرام باشم همین الان...ا

 پ.ن.  من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی حاصل، من از افسون چشم مست و او از بوی گیسویت
پ.ن. تصویر یک نقاشی با عنوان "بوسه" اثر "گوستاو کلیمت
پ.ن. دلیل انتخاب تصویر هم واجی امواج منتشر شده از متن و نقش

No comments: